در اولین روزهای سال جدید شاهد برکناری و یا حتی ارتقا سمت منوچهر منطقی مدير عامل ايران خودرو و انتقال این مهره خدمتگزار حکومت اسلامی سرمایه داران بودیم. سرانجام دوره خدمتگزاری منطقی در ایران خودرو برای سرمایه داران و اربابان بزرگترش به اتمام رسید. مسلما همه ما از تاثیر منفی و مخرب عملکرد این چهره منفور ضد کارگری بر زندگی یکایک کارگران ایران خودرو و خانواده هایشان بی اطلاع نیستیم. جواد نجم الدین یکی دیگر از چهره های ضد کارگری را برای ادامه راه منوچهر منطقی در ایران خودرو برگزیده اند. در متن دعواهاى باندهاى حکومتى٬ مهره ای منفور و ضد کارگر رفت و مهره اى منفور و ضد کارگرتر به جايش نشست. دوران هفت ساله مدیریت منطقی برای کارگران ایران خودرو یاد آور دورانى است که لحظه به لحظه آن از عرق و گرسنگی و فقر و انهدام کارگران و خانواده هایشان تغذیه نموده است. چه منطقى و چه نجم الدين در ايران خودرو و سايپا خون کارگران را در شيشه کردند تا اين سودهاى نجومى را کسب کنند.
شرايط بردگى ما کارگران ايران خودرو اينچنين بود: دستمزدهای حداقل و ناچیزی که به هیچ وجه کفاف زند گی را نمیدهد، قراردادهای موقت و سفید امضا و یک طرفه که کارگر را مانند برده کت بسته بی چون و چرا اسير کارفرما میسازد، گرسنگی و فقر که برای کارگران و خانواده هایشان امری روزمره شده، دستمزدهای پرداخت نشده و معوق در شرایطی که کارگر برای شام شبش معطل است٬ اجاره خانه اش عقب افتاده و پولی برای هزینه درمان و دکتر کودک خردسالش که در بیماری و تب می سوزد در بساط نیست. اخراجها و بیکار سازیهای دسته جمعی، افزایش ساعات و فشردگی بیشتر شیفتهای کاری برای سود آوری بیشتر که گاها به مرگ بعضی از کارگران هم انجامیده است. تحقیر و بیحقوقی مطلق در عین سرکوب و سانسور در کنار کار سنگین و توانفرسا٬ کار با بيمارى و درد دیسک کمر و آرتروز. حوادث وحشتناک کار از نقص عضو تا له شدن کارگران بيدفاع زیر دستگاههای پرس چند تنی تا همین اواخر سال 87. همه ما شاهد بودیم چگونه نیمی از بدن یکی از کارگران ایران خودرو دیزل در زیر دستگاه پرس چند تنی بطور کامل له و متلاشی شد. دراين سالها رفقاى ما که در محل کار به قتل رسيدند و يا دچار نقض عضو شدند٬ با کمترين مسئوليت از جانب سرمایه داران و نهادهاى دولتى کارگزارشان و کمترين کمک و حمايت و رسيدگى مواجه نشد. و اين وضع هنوز ادامه دارد. همه اینها نه بخشی از خاطرات کارگران ایران خودرو بلکه صفحه هاى تاريخ رنج و محنت طبقه ماست. اين تصوير زندگی و کار سراسر درد ما کارگران در همه جای دنیای سرمایه داریست. مگر چه تفاوتی میکند کارگری که در کارخانه بنز در آلمان کار میکند یا در رنو فرانسه یا جنرال موتورز در آمریکا، یا سایپا و ایران خودرو، یا کارگران هفت تپه و عسلویه؟ در همه جای این دنیای سراسر سیاه و تباهی سرمايه، کارگر کارگر است. استثمارگر هم استثمارگر، و سرمایه داری هم سرمایه داریست. شباهتها بسيار بيشتر از تفاوتهائى است که به زور مبارزه بخشى از طبقه جهانى کارگر تحصيل شده است.
در مورد آمدن و رفتن اين و آن مدير زمزمه هائى شنيده ميشود که کارگران بايد بسيار مواظب باشند. کنار گذاشتن منطقى يک دليلش مبارزه کارگران ايران خودرو نبود٬ بلکه پيشروى باند احمدى نژاد در تعيين مهره هايشان در مناصب کليدى بود. براى کارگر تنها چيزى که نبايد اهميت داشته باشد اينست که کارفرمايش کى باشد. مواظب باشيم که اين نوع حلوا حلوا کردنها نه فقط دهان را شيرين نميکند بلکه کارگران را تلويحا پشت يک باند جنايتکار و ضد کارگر بخط ميکند. جابجایی مدیران مشکل ما نیست٬ مشکل اصلی ما نظام سرمایه داریست. مشکل اصلی ما روابط و مناسبات برده وار مزدى است. مشکل اصلی و اساسی طبقه ما این است که اقلیت مفتخور و انگلی کار نمی کنند و بر همه چیز مالکیت دارند و همه ثمره کار و تولید و رنج ما در تصاحب آنهاست. اما اکثریتی که کار میکنند نه مالکیتی بر کار و ابزار تولید دارند و نه از ثمره کار خود سهمی می برند. اين دنياى سرمایه داری است که اين تباهى و سياهى را اداره ميکند.
اما این فقط یک روی سکه است. روی دیگر سکه میلیاردها انسان کارکن و زحمتکش در گوشه و کنار دنیا هستند که از این نظم غیر انسانی به تنگ آمدند و خواهان تغيير اند٬ خواهان حرمت و رفاه و آزادى اند. ما کارگران در ايران خودرو و مراکز مختلف در ايران٬ بخشى از این ارتش عظيم جهانى طبقه کارگر اند که خواهان یک دنیای بهتر است. ما متعلق به جبهه خوشبختی و سعادت انسانیم. ما بخش تفکیک ناپذیری از سنت کمون پاریس تا انقلاب اکتبر و کارگران امروز فرانسه هستیم. ما بخش جدایی ناپذیری از کارگران معترض و اعتصابی آلمان و انگلیس و یونان و هر جاى دنیا هستیم. طرف مقابل ما هم همينطور است. امروز با بحران و ورشکستگی سرمایه داری جهانی، از سرمایه داران و دولتهایشان گرفته تا وزیر وزرا و کارچاق کنهایشان، از آخوندهای معمم گرفته تا پاپ اعظم٬ و اتحادیه های زرد و مباشر سرمايه داران٬ جملگی همدست و هم کیسه اند تا برای خروج از این بحران فقر و بیکاری و فلاکت هرچه بیشتری را به ما کارگران تحمیل کنند. همين سران اتحاديه ها در اوج اعتراض کارگران در کنار سرمايه داران در کشورهاى مختلف نشسته اند و با امضاى ورق پاره اى از کارگران خواسته اند برای خروج سرمایه داران و دولتهایشان از بحران فداکارى و از خود گذشتگی نمایند! میکوشند با کاهش دستمزدها، افزایش ساعات کار، زدن از بیمه بیکاری و بازنشستگی، زدن از امکانات درمانی و بهداشتی کارگران٬ و درعین حال افزایش هزینه های زندگی و تحمیل هر چه بیشتر فقر و گرسنگی به زندگی ما کارگران٬ راه فرار خود را از بحران و سقوط نظامشان باز نمایند. اين راهى است براى تداوم بردگى ما٬ تحکيم قدرت آنها و تحکيم اسارت ما.
دوستان عزیز!
طبقه ما نيز براى مواجهه با اين وضعيت بايد در هر مورد سياست و تاکتيک خود را پيش ببرد. در مقابل اتحاد شوم سرمايه داران و مباشرين "کارگرى" شان٬ طبقه ما نيز بايد متحد شود و حرف خودش را بزند. ما هم بايد در تشکلهاى توده اى و حزبى خود متشکل شويم. افق خودمان را در مقابل کل طبقه کارگر و کل جامعه بگذاريم. در مقابل سياست انواع احزاب راست بورژوایی تا سندیکالیستها و بسیاری از احزاب به ظاهر چپ گزافه گو٬ ما بايد سياست شورائى و دخالت مستقيم و توده اى خود را جلو بگذاريم. بايد به نيروئى اتکا کنيم که قدر قدرتى سرمايه را ميلرزاند. به نيروى متحد کارگران در تشکيلاتهاى رزمنده. بايد مجامع عمومى و شوراهاى کارگرى را بپا کنيم و مستقيما و مستمرا در ميدان باشيم. اين راه تحکيم تشکل و اتحاد ما و راه پس زدن نقشه هاى شوم سرمايه داران براى ما و خانواده هاى محروم مان است. ما نيازمند دامن زدن و گسترش يک جنبش مجمع عمومى و شورائى و سنت عمل مستقيم کارگرى هستيم. ما به تشکل حزبى و آلترناتيو سياسى کارگرى نياز داريم. ما بايد در حزب کمونيستى مان متشکل شويم. بدون داشتن جامعيت افق کارگرى و کمونيستى و بدون تشکلهاى قدرتمند کارگرى٬ مبارزات فداکارانه ما به هدر ميرود.
رفقای کارگر!
حزب اتحاد کمونیسم کارگری در یکسال گذشته بخشى و تصويرى از اعتصاب و اعتراض در بخشهاى مختلف ايران خودرو بوده است. حزب زبان گوياى اعتراض راديکال کارگران و اعتراض راديکال کارگرى زبان گوياى حزب بوده است. همين واقعيت منشا زوزه هاى مزدوران اطلاعاتی و حکومت اوباش اسلامی سرمایه داران بوده است. به حزب خودتان بپيونديد. اين حزب شماست!
در خاتمه اول مه٬ روز جشن و اتحاد رزمی کارگران جهان را٬ به همه شما و خانواده های محترمتان تبریک گفته و برای یکایک شما آرزوی موفقیت و پیروزی دارم. *